ارغوان
به نظاره آسمان رفته بودم —– آن شب نیز ماه با تلالؤ پر شکوهش و آن جاده ی روشن و خیال انگیزی که
گرم تماشا و غرق در این دریای سبز معلقی که بر آن ،
مرغان الماس پر
ستارگان زیبا و خاموش ،
تک تک از غیب سر می زنند و دسته دسته
به بازی افسون کاری شنا می کنند .
—– که تنها لبخند نوازشی است
—– که طبیعت بر چهره ی نفرین شدگان کویر می نوازد ،
—– از راه رسید و گل های الماس شکفتند
—– و قندیل زیبای پروین – که هر شب ،
—– دست ناپیدای الهه ای آن را از گوشه ی آسمان ،
—– آرام آرام به گوشه ای دیگر می برد – سر زد .
گویی یک راست به ابدیت می پیوندد !
نوشته شده در جمعه 90/11/21ساعت
12:16 صبح توسط آیناز نظرات ( ) |
Design By : ParsSkin.com |